به نام مهربانترین
دین را همانطور که دوست دارند تفسیر می کنند. "طین" (گِل) دارند تا دین دار. آخر گل را می شود هرطور که می خواهی شکلش داد. دینی می خواهند که تولی و تبری نداشته باشد. یعنی ولایت و برائت نداشته باشد. گمان می کنند برائت از عمر بن سعد و شمر هنر می خواهد اکنون پس از 1400 سال! و می پندارند طاغوت پس از واقعه ی کربلا منقرض شده و دیگر از نسل لعینان تهی شده کره ی خاکی. سنت الهی را از یاد برده اند آنان که هر گوشه ی دینشان را به یک شیکه ی ماهواره ای مدیونند. آنانکه ملغمه ای از همه چیز دارند و فکر می کنند این ملغمه همان اسلام ناب است. غافل از آنکه این همان اسلامی است که طاغوت کیف می کند با مسلمانش فالوده بخورد. با ملک عبدالله جام می به سلامتی صهیونیسم به هم اصایت دهد و یک سره هورت بکشد.
دشمن شناس که نباشی؛ یک شبه دین ناب را چال می کنی و دین تلقین شده می پذیری. می شوی القاعده که دشمنش را شیعه می پندارد! دشمنِ دشمنِ اصلی (یهود) یعنی شیعه را القاء کرده اند اگر بکشی دروازه ی بهشت بی حساب و کتاب به رویت باز می شود. وقتی دشمنت را نشناسی و دوست فرضش کنی، سقیفه تکرار می شود و علی 25 سال، استخوان در گلو خانه نشین می شود. سنت الهی آن است که تا آمدن خورشید؛ طاغوت هست و مکتب روح الله یادمان داده تا طاغوت هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم.
زائران شیعه در حرم حضرت خوله(س) دختر امام حسین(ع)، در شهر «بعلبک» لبنان عصر روز گذشته، در مراسم عزاداری که در این آرامگاه برگزار شده بود، شاهد ترواش خون از دیوارها و ضریح این مرقد شریف بودند.
به گزارش خبرگزاری عراقی "براثا" با انتشار گزارش تصویری مربوط به این واقعه نوشت که با سرخگون شدن این آرامگاه، هزاران تن از مسلمانان برای مشاهده خونی که از ضریح و دیوارهای متصل به این قبر شریف سرازیر شد، اطراف این مکان زیارتی تجمع کردند.
منابع نزدیک به آرامگاه حضرت خوله (س) گزارش دادند: با سرازیرشدن خون از ضریح و دیوار مرقد شریف خوله، تعدادی از علمای دینی نیز در این آرامگاه حضور یافته و این پدیده دینی را از نزدیک مشاهده کردند.
در سفر کاروان اسرای کربلا، بانویی به نام «خوله»، دختر امام حسین(ع)، در اثر تألمات این سفر در شهر تاریخی بعلبک به شهادت رسید و در همین شهر به خاک سپرده شد. اکنون مزار این بزرگوار به محل زیارت و برگزاری مراسم شیعیان لبنان و خصوصاً بعلبک تبدیل شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
خداکند کسی حالتش چو ما نشود
ز دام خال سیاهش کسی رها نشود
خدا کند که نیافتد کسی ز چشم یار
به نزد یار چو ما پست و بی بها نشود
جواب ناله ی ما را نمی دهد دلبر
خدا کند کسی تحبس الدعا نشود
شنیده ام که از این حرف یار خسته شده
خدا کند که به اخراج ما رضا نشود
تقدیم به امام زمان (عج)
یادتان هست نوشتم که دعا می خواندم
داشتم کنج حرم جامعه را می خواندم
از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد
محکماتِ کلماتِ تو مسلمانم کرد
کلماتی که همه بال و پر پرواز است
مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است
کلماتی که پر از رایحه غار حراست
خط به خط جامعه آیینه قرآن خداست
عقل از درک تو لبریز تحیر شده است
لب به لب کاسه ظرفیت من پر شده است
همه عمر دمادم نسرودیم از تو
قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو
من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم
عرق شرم به پیشانیِ دفتر دارم
شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو
فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو
دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد
شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد
بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم
رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم
*
تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران!
دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران!
من زمین گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست
کلماتم کلماتی ست حقیر ای باران!
یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود
یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران!
نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم
مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران!
ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد
ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران!
پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب
ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران!
سامرا قسمت چشمان عطش خیزم کن
تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران!
*
بگذارید کمی از غمتان بنویسم
دو سه خط روضه از این درد نهان بنویسم
گریه بر داغ شما عین ثواب است ثواب
بار دیگر پسر فاطمه و بزم شراب...
***سید حمیدرضا برقعی***
با یک گـــل هم بهـــار میشود؛
اگر آن گــل تو باشی.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّة اللَّهِ فی اَرْضِهِ