سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کانون فرهنگی هنری شهدای کوی امام خمینی(ره) جوشقان قالی
کــوهین؛ خاستگاه انقلابیون در شهـــر جوشقان
درباره ما

وبلاگ کانون فرهنگی مسجد امام خمینی (ره) محله ی کوهین جوشقان - یادبود شهدای عزیزمان؛ شهید علی محمد شهبازیان، روحانی شهید عبدالفتاح ناظمی، شهید احمد عرب، شهید مرتضی عباسپور، شهید عمران آریانی، شهید مصطفی کریمی، شهید مرتضی کریمی، شهید سید جواد رضویان، شهید نجات اله بنایی
جستجو
وصیت شهدا
وصیت شهدا
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ابر برچسب ها
ارسال شده در شنبه 93/2/20 ساعت  1:41 عصر نویسنده : میثم اویس

مى رسد نکهت ریحان بهشتى به مشام

که ز «ریحانه» رضا را پسرى پیدا شد

سال ها بود پدر چشم به راه پسرى

که پسر آمد و نور بصرى پیدا شد

میلاد امام جواد (ع) مبارک باد


ارسال شده در دوشنبه 92/7/29 ساعت  12:40 صبح نویسنده : مهدی گلشن

برخاست و رسالتش را تکمیل کرد؛ می‏دانست باغ فردا را چه گل‏هایی روشن می‏کند. غمگین علف‏های هرزه بود؛ و سرمست از عطر گل‏هایی که در راه بودند  .

آهای، مردم! این، آخرین ودیعتی است که عشق بر شانه‏های خسته ولی صبور من گذاشته؛ مژده می‏دهم شما را به پیوند خدا و ملکوت با زمین، به پیوند بی‏وقفه نور و رنگین کمان، به بارانی که ریشه در خاک دارد و آسمان به شستن سر و روی خودش با آن، مباهات می‏کند.

خورشید نورش را از چشم‏های صبور این مرد می‏گیرد. ستاره‏ها تلالؤ آسمانی خنده‏های او هستند. هر چند این مرد غمگین کم می‏خندد؛  امّا باور کنید وقتی بخندد، دنیا را بهاری می‏کند!

بخند علی!

تو می‏دانی که امید تمام پیامبران قبل از منی.

تو معنی دهنده تمام گریه‏های شبانه نوحی.

تو هیبت موسا داری.

تو نفس عیسا داری.

تو از خون ابراهیمی، از تبار اسماعیل، از سلاله عشق.

تو محمدی!

تو، من هستی و من، توام؛ در آیینه وحدت ازلی. تو ادامه همه دلتنگی‏های من و حرا هستی.

بخند علی و دستی را که بالا می‏برم، ایستاده نگه دار! تا تاریخ زیر سایه آن بخندد، تا فردا از سر انگشت‏های تو اجازه ورود بگیرد، تا عشق حق داشته باشد از این همه باران بی‏وقفه‏ای که بر این دل‏های خسته باریدیم، بگوید.

حالا رنگین کمان چشم‏های تو معنای همه باران‏هاست.

حالا منم و دست‏های تو و تویی دست نیاز این خاکِ مشتاق.

آن سوتر از برکه، در صحرا غلغله برپاست. شادباش گویان از راه می‏رسند؛ امّا کائنات به تهنیت مردی می‏آید که صبوری سال‏های سخت فردا از چشم‏هایش هویداست و به همه دشنه‏هایی که در راهند با لبخندی به وسعت این کویر می‏نگرد...

بگذار سکوت علی پایانی باشد بر همه زخم‏های تاریخ؛ امّا فریاد آسمان از همین دقایق جاری برمی‏خیزد. لبخند بزن علی!

عید لبخند است، هر چند دلت اندوه کوه‏ها را بکشد..

لبخند بزن مولا! لبخند بزن امام! لبخند...


عید غدیر در کلام رهبری

مقام معظم رهبری، حضرت آیت اللّه خامنه ای درباره عید غدیر فرموده است: «روز عید غدیر که به نام عید ولایت نامیده می شود،... روزی است که مفهوم ولایت اسلامی، به وسیله پیامبر اکرم یک مصداق روشن و عینی پیدا کرد. برای کسانی که می خواهند از... اسلام نمونه ای ذکر بکنند، بهترین نمونه، همان کسی است که نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله او را به الهام الهی و به دستور پروردگار عالم، برای منصب عظیم ولایت آن روز معیّن فرمود. ولایت که عنوان حکومت در اسلام و شاخصه نظام اجتماعی وسیاسی برای اسلام است، یک معنای دقیق و ظریفی دارد که معنای اصل ولایت هم همان است و آن عبارت است از پیوستگی، پیوند، در هم پیچیدن و در هم تنیدگی؛ این معنای ولایت است».


دانلود کتاب شبهای پیشاور (در اثبات متقن ولایت حضرت امیر «ع»)

دانلود کتاب «شب های پیشاور» ( نسخهPDF )

دانلود کتاب «شب های پیشاور» ( نسخهHTML )

دانلود کتاب «شب های پیشاور» ( نسخهJava )

فایل صوتی شبیه سازی شده مناظرات


اعجــــــاز خلقت

مولای ما نمونه‌ی دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

وقت طواف دور حرم، فکر می کنم

این خانه بی‌دلیل ترک بر نداشته است

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی

آیینه‌ای برای پیامبر نداشته است

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود

شهری که جز علی در دیگر نداشته است

طوری ز چارچوب، در قلعه کنده است

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

یا جبرئیل واژه‌ی بهتر نداشته است

چون روز، روشن است که در جهل گم شده است

هر کس که ختم ناد علی بر نداشته است

این شعر استعاره ندارد برای او

                                      تقصیر من که نیست برابر نداشته است

سید حمیدرضا برقعی


ارسال شده در چهارشنبه 92/3/29 ساعت  3:24 صبح نویسنده : مهدی گلشن

به مناسبت یازدهم شعبان المعظم؛ میلاد با سعادت شهزاده علی اکبر (ع) و روز جوان

لبت حدیث کسا را به اشتباه انداخت

نگاهت آینه‌ها را به اشتباه انداخت

 

غزل به رقص در آمد و نام زیبایت

عروض و وزن و هجا را به اشتباه انداخت

 

صدای کیست که پیچیده در گلویی خشک

صدا دوباره صدا را به اشتباه انداخت

 

حضور نافذ پیغمبرانه‌ای در دشت

تمام کرب و بلا را به اشتباه انداخت

 

خیال داشت برای تو وحی بفرستد

شباهت تو خدا را به اشتباه انداخت

 

الا علی الدنیا بعدک العفا یا عشق

خوش آن فنا که بقا را به اشتباه انداخت

 

تو جان سپردی و اینگونه جاودان ماندی

و این مقایسه ما را به اشتباه انداخت ....

 

سروده شاعر اهل بیت محمدرضا راضی


ارسال شده در شنبه 92/3/18 ساعت  10:52 عصر نویسنده : خشایار نیرومند

اگر می خواهیم اهل حماسه باشیم  از شهیدان باید بیاموزیم اگر سیره ی شهیدان الگو قرار گیرد همان نتیجه ای حاصل می شود که از شهیدان حاصل شده و ما از آن بهره مند هستیم . حماسه آفرینی شهیدان ماندگار شده است به برکت معرفتی که نسبت به دوست ( معبود و معشوق ) پیدا کردند و در راه این دوست واقعی جان در طبق اخلاص گذاشتند . امسال که به فرموده ی امام خامنه ای سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی است فقط راه شهیدان مان حماسه را معنا می کند . بیاییم در معبری که شهیدان با خون خود باز کرده اند حرکت کنیم تا حماسه را باری دیگر در مقابل چشم بدخواهان به نمایش بگذاریم .

پس همگی با هم پای صندوق های رای میرویم تا حماسه آفرین باشیم!

3


ارسال شده در پنج شنبه 92/3/16 ساعت  6:39 عصر نویسنده : خشایار نیرومند

 

بعثت


ارسال شده در پنج شنبه 92/3/16 ساعت  6:36 عصر نویسنده : خشایار نیرومند

از سال‌ها عزیمت

گویا که آمدی تو!

سردی ز چیست آخر؟

می‌لرزی از چه احمد؟

این بار آمدی تو!

این بار گو چه دیدی

در حال روزه‌داری

وقت نماز آری؟!

این بار گو چه دیدی؟!

این بار آمدن نیست

این بار فرق دارد

انگار رفتنی شد

چشمان برق بارد

انگار آشنایی می‌خواندت محمّد

می‌گویدت صدا با

آرامشی مؤثر

برخیز ای محمّد

یا ایها المدثر

بعثت


ارسال شده در پنج شنبه 92/3/2 ساعت  9:50 عصر نویسنده : خشایار نیرومند

کجا بیایم که تو باشی،کجا بروم که تو را ببینم ،کجا بنشینم که تو هم بیایی!

ببین چشمانم را که قطره های اشک بر روی آن نشسته !

دلم تنها به این خوش است که هر جا باشی ،هوایم را داری !

اما تو بگو دلتنگی هایم را چه کنم ؟

لحظه به لحظه بهانه های این دل بی تابم را چه کنم ؟تو بگو اشک هایم را چه کنم ؟

انتظار،انتظار،این انتظار سخت را چه کنم؟

....

...

اگر من در این گوشه  چشم انتظار نشسته ام ،تو با آمدنت همه ی چوب خط های این انتظار را پاک کن!

1